نِرسِ نارِس

ای کسانی که وارد می شوید؛ دست از هر امیدی بشویید.

بدون توضیح....

آخرین مطالب

نِرسِ نارِس

ای کسانی که وارد می شوید؛ دست از هر امیدی بشویید.





۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

مثل آب خوردن
قریب ذبح شدن
مثل طلوع خورشید
قریب اعدام
مثل شبِ کمین کرده
قریب روزنه ی نورِ ماه
مثل هر عسر

قریب یسرا

 

 

 

پ. ن:ناقص مانده!!
برای تو «مثل چی؟» 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۴۲
میا***

این روزها فکر میکنم خب تهش چه؟

تهش میمیریم!

ته مردن چه؟

خب به گمانم فیلتر می شویم به بهشت و جهنم!

خب با فیلترشکن می شود آی پی را تغییر داد؟

به گمانم دین همان فیلترشکنِ آی پی  دارِ بهشتی است!

خب حالا گیرم فیلترم شدیم تهش چه؟

تهش مردیم!

ته مردن چه؟

خب به گمانم فیلتر می شویم به بهشت و جهنم!

خب با فیلترشکن می شود آی پی را تغییر داد؟

به گمانم دین همان فیلترشکنِ آی پی  دارِ بهشتی است!

خب حالا گیرم فیلترم شدیم تهش چه؟

تهش مردیم!

ته مردن چه؟ 

یک جایی از این حلقه می لنگد. خب از اول!!!

تهش چه؟

تهش میمیریم!

ته مردن چه؟

خب به گمانم فیلتر می شویم به بهشت و جهنم!

خب با فیلترشکن می شود آی پی را تغییر داد؟

به گمانم انسانیت همان فیلترشکنِ آی پیِ دار بهشتی است!

خب حالا گیرم فیلتر شدیم تهش چه؟

تهش به دنیا آمدیم!

بعد به دنیا آمدن چه؟

بهشت و جهنم را تجربه میکنیم!

تهش چه؟

تهش میمیریم! 

ته مردن چه؟

خب به گمانم فیلتر می شویم به بهشت و جهنم!

خب با فیلترشکن می شود آی پی را تغییر داد؟

به گمانم انسانیت همان فیلترشکنِ آی پی  دارِ بهشتی است!

خب حالا گیرم فیلترم شدیم تهش چه؟

تهش به دنیا آمدیم! 

بعد به دنیا آمدن چه؟ 

بهشت و جهنم را تجربه میکنیم! 

تهش چه؟

تهش مردیم!

ته مردن چه؟

خب به گمانم فیلتر شده ایم به بهشت و جهنم!

.

.

چند حلقه را طی می کنیم؟

نمی دانم!

فاصله بین حلقه ها چقدر است؟

دست بردار نمی دانم! آنقدری هست که سرگردان و آواره باشیم.

خب در دوران آوارگی بین حلقه ها، مثل آهوی توی عسل مانده ایم؟ 

نمی دانم!

خب که چه؟

زادمُردانِ مرده زادیم.

خب چرا؟

زندگی می کنیم که بمیریم و میمیریم تا زندگی کنیم.

یک جایی از این حلقه می لنگد.

هر دو لنگانند اما این کجا و آن کجا!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۴۷
میا***

صدای مرا از ورای جنگ های اسلیمی می شنوید. شاید بگویید جنگ های اسلیمی دیگر چه کوفتی ست؟ باید بگویم به سلسله ای از جنگ های مذهبی گفته می شود که به دعوت رهبری برای بازپس گیری هر عنوان مدیریتی از آدم های کاردان به پا می شود. برای شروع لازم است عضو فرقه دَواخِل ( افرادی که زیادی داخل دین شده اند) باشید.

صدای مرا از ورای پیروزی تفکرات کهنه ی بند زده می شنوید. مثالش همین رییس دانشگاه ما، چند ترم پیش معارف تَفت میداد. مغز ها را خوب میشست بعد هویچ می تپاند، لابه لایش نمک میریخت اما به غایتِ بی مزگی بود. در نهایت یک 18 در بشقاب گذاشت و حواله من کرد. چرا؟ چون سر کلاس ها آن بخش میانی فامیلیم را نگفته بودم. ویژگی دوم عقده ای بودن است.

صدای مرا از ورای ترکش های نشسته بر بدن های خونآلود می شنوید. چرا رییس دانشگاه شد؟ چون در نبرد؛ چندین دانشجو را کت بسته تحویل داده بود. این شده که با منجنیق پرت شده بر کرسی ریاست. ویژگی سوم بادمجان دور قاب چینی است.

حالا اصلا گور پدرش کرده، اما اسیران را می فرستد بر سر راه جاده ابریشم، حالا چرا یک بیمارستان در ناف تهران نه؟خب معلوم است تا وقتی می شود بیمارستانی در آلتِ تهران برویم چه حاجت که پای از گلیم فراتر کنیم. خبرچینانمان می گویند که در فلان بیمارستانی که مارا می فرستند، دستگیره های در را می دزدند، آلاتِ قتاله همراهِ همراهان مریض است، برای شکنجه خفتمان می کنند، یونیفرممان را لکه دار میکنند تا اعتراف اجباری بگیرند. رییس اما طور دیگری میبیند، دستگیره ها را برای دستگیری از مستمندان میبرند، آلاتِ قتاله را به سان ابراهیم حمل میکنند تا خداوند فرمان دهد بِبُر، برای وعده نماز خفت میکنند که هی علی الصلاۀ. ویژگی چهارم بی شرف بودن است.

صدای مرا از ورای خستگی های هرروزه از جنگ های طولانی می شنوید. ما تا کی باید با این پِهِن مغزان بجنگیم؟

 

 

 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۴۴
میا***