«نادانا»
شوق فراوان پدرم برای دانا شدن ما زاییده تلاشی بود که برای وارد شدن به تنگه ی متمدنان میکرد.
در راستای تحقق دانندگی بنا بر آن بود که جراید و روزنامه هارا گاز بزنیم. کتاب های فاخر بجویم حتی اطلاعات عمومی و خصوصیمان را بالا بیاوریم.
برنامه از شب های تهران در سال هزار و سیصد و موشک و خمپاره آغاز شد. خواهرهایم باید کشورها و پایتخت هایشان را بخاطر می سپردند.
در n فاکینگ سالی که گذشت و با به دنیا آمدن و بزرگ شدن من، از آنجایی که استعداد خاصی در زمینه فهمیدن اینکه ریودوژانیرو پایتخت کدام لامذهب جایی است، نشان ندادم یا حتی بعد از ساعت های طولانی آموزش دیدن در خصوص اینکه کمونیسم چیست؟ فئودالیسم چیست؟ چیزشعریسم چیست؟ نتوانستم سوال پدر در خصوص اگزیستانسیالیسم چیست را پاسخ بگویم؛ دفتر و دستک اش را جمع کرد و خدای را سپاس مقام آموزگاری مرا وداع گفت.
اما از آنجایی که زنان باید از سیاست و اقتصاد و فرهنگ و هنر با بهره باشند به خواندن روزنامه ها ادامه دادم. پدرم مشعوف بود که حداقل یکی از درهای مغزِ آکبندم نیمه باز مانده. اما زهی خیال باطل!!! معمولا خودم را مشغول خواندن صفحات به غایت بزرگ با صف مورچه های ریزی که راجع به نمیدانم کدام مشکل اقتصادی رژه میرفتند نشان میدادم و بعد از تمام شدن نمایش از بین دسته روزنامه ها صفحه حوادث را پیدا میکردم و خط به خط را با ولع استنشاق میکردم.
این بود که اگر پدرم به جای اینکه بپرسد اگزیستانسیالیسم چیست؟ راجع به ماجراهای قتل و سرنخ های جدید کارآگاهان از من میپرسید نطق بلند بالایی داشتم.
این است که پدرم نباید از فیل میخواست که پرواز کند. من فیلی بودم که صرفا برای بستنی خوردن و تماشای جهان آمدم. گوشه ای برای خودم تکیه بدهم و وقتی از پروپاگاندا صحبت می کنند فکر کنم چه مزه ای می تواند باشد یا آپارتاید چقدر کف میکند یا چه میدانم نقدینه کیست که نگران گِی شدن اش هستند یا جیبوتیِ مموتی کدوم تی این تی یا اون تی.
حالا آدمیزاد باید از هرچیزی سررشته داشته باشد و سیاست و اقتصاد و فلان و بهمان را بفهمد که چه!؟
که بتواند یک متنی بنویسد به غایت ادبی مثل این که تمام مضامین رکیک غیر ادبی از پشتش سرک بکشند
بییییی که حتی یک سر سوزن موضوع متن ربطی به دانا یا نادانا یی و ادب یا بی ادبی داشته باشد
شما نامزدی احزاب دست چپی برای نفوذ در اکثریت دست راستی کنگره را در صورت پیشنهاد 😉 از دست ندهید
لبخند
پدرتون رو هم دوست داشتم