نِرسِ نارِس

ای کسانی که وارد می شوید؛ دست از هر امیدی بشویید.

بدون توضیح....

آخرین مطالب

نِرسِ نارِس

ای کسانی که وارد می شوید؛ دست از هر امیدی بشویید.





درجهانی موازی در تقاطع دو فاصله موازی، لمیده بر یک شعاع دوباره ملاقات خواهیم کرد.
در ابد برایت یک فنجان چای زرد دم گذاشته ام! با خونِ دلت نوش جان خواهی کرد. به عرضِ تمامِ زمانی که طولش دادی، از ارتفاع چشمانم دوباره سقوط خواهی کرد و از ازل صعود میکنی و برایت هیچ خواهم شد. هیچِ هیچِ هیچ

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۶ بهمن ۰۳ ، ۱۱:۳۱
میا***

این جوجه های خواهر من، دو زرده ان. علی آقا شوهر عمه فاخر و محبوب من جوجه آبیه رو میکشه یه گوشه که تو مهندس میشی و پول پارو میکنی و جوجه صورتی رو هل میده یه گوشه که تو پرستار میشی و چس مثقال پول گیرت میاد، حالا این جوجه هی راه میره میگه من دوست دارم پرستار شم چس مِقِله پول در بیارم. علی آقا من یک سال و یک نیمه بازی کردم، پنجره نقل و انتقالات پولیمم هم چندان باز نبود ولی ماشینمو گل کردم، وقتی تمام پسرای دور و برت روی نیمکت بودن. اجرت با علی آقا پروین و عفت کلامش و یک چشمک تقدیم جمالِ بی نقطه ات

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۴ دی ۰۳ ، ۲۰:۰۱
میا***

امروز سمینار دعوت بودم « صرفا برای اینکه بگم چرا ساعت هفت صبح پنج شنبه که قورباغه شنا نمیکنه مترو ولیعصر بودم» به مجرد سرازیری به خیابون تا به خودم بیام دیدم دستمو کشیده گذاشته روی قلبش به نام پدر، پسر و روح القدس، مراسم طول و طویل عشای ربانی راه انداخت گفت آمین؟ گفتم بده نگم آمین گفتم آمین.

گفت خب حالا برای یک ژانویه برای یتیم های کلیسا میخوایم تیشرت نو بخریم. تو انرژیت خیلی خوبه.

گفتم نه که بد باشه پیش خودش بگه مسلمونا خسیسن، تو بگو آخه ننه ات مسیحی بوده یا آقات؟ یتیمای مسلمون کمن، کاور تایپ مسیحیشونم با تو؟ مگه کشیشای اونا مثل آخوندای مان؟ خودشون پدر روحانی دارن یتیم کجاشون بود؟ 

گفتم نقد ندارم، 45 دقیقه پیاده منو راه برد رسیدیم ATM، عین میش عقب گله پشتش رفتم.

رمزمو که زدم گفت صبر کن! صبر کردم. یکم دکمه هارو دستمال کرد، دعای ربانی کرد. زد 200 تومن گرفت، کارتمو تحویل داد. از همینجا میگم جیزیز کرایس بزنه به کمرت. اِی از صلیب از جایی که نمیدونی آویزونت کنن. کارتو دستی نکن دستتو کاری کن. 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۶ دی ۰۳ ، ۱۹:۰۵
میا***

بعنوان کسی که سالها با اضطراب و حملات پنیک دست به یقه بوده؛

عجله نکن! هرجا تند تر راه رفتی، تند تر حرف زدی، تند تر کارهاتو انجام دادی و حتی تند تر غذا خوردی در ناخودآگاهت داری پیام اضطراب رو مخابره میکنی به تک تک سلول هات. به عنوان کسی که همیشه مضطرب بوده و استاد عجله میگم که واقعا ته همه عجله کردنا هیچی نیست. 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۴ دی ۰۳ ، ۱۶:۴۴
میا***

با این که ذاتا تا آخر عمرم مدیون علیرضا بابت تمام جاهایی که زد زیر کتفم و پرتم کرد وسط معرکه هستم، مخصوصا برای ارشد خوندن، با اینکه باهم خوندیم، باهم در اومدیم، باهم سر کلاس نشستیم ولی وقتی بهم گفت دوباره برگردیم بهم و هنوزم دوستم داره، قاطع ترین نه ای که داشتمو به عنوان گزینه آخر گذاشتم روی میز بدون برگشت.

با اینکه استاد زبانم لحظه ای فارغ از تعریف و تمجید و تحسین هر آنچه که از هویتِ من بود، نبود محکم ترین حالتی که تونستم در رو بستم و دیگه هرگز بر نمیگردم به کلاسش حتی با اینکه از برنامه آیلتسم فرسنگ فرسنگ دور افتادم. 

با اینکه دکتر ک بهترین کیس برای رابطه بود اما گمونم بهش فهموندم قرار نیست از خط قرمز هام بخاطرش رد بشم. 

این درست ترین گذار طی شده با منه! این بزرگ ترین لطف در حق من ِ n ماهِ دیگه است. 

۲ نظر موافقین ۹ مخالفین ۱ ۲۸ آذر ۰۳ ، ۱۹:۰۲
میا***

انقدر دور خوردم و پیچ دادم و پیچیدم که بلاخره کف سوراخ بشه و سقوط کنم به صفر بازدید، صرفا برای اینکه دوباره شروع کنم؛ 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۷ آذر ۰۳ ، ۱۰:۵۴
میا***

نشسته ام به چرتکه انداختن که با احتساب 12 سالی که مدرسه را آباد کردم و 2 سالی که میکروب ها من را آباد کردند و 4 سالی که پرستاری کمر همت به نابودی من زد و این 2 سال پیش رو که کمر همت به نابودی پرستاری دارم، من حیث المجموع 20 سالی را صرف تحصیل علم، تحمیل به مغزم و تامین واحد شمارش شتر برای واحد های آموزشی، تخریب تفریحات به جهت ترفیع مقامات کرده ام. شوربختانه قطار سیاری که عابرِ سیرِ مناظرِ خوشبختی بود را به جهت مدارکی که صرفا به جهت زدن به جرز دیوار یا گذاشتن به کوزه و استعمال آبش میخورد از دست دادم. 

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱ ۱۴ مهر ۰۳ ، ۱۹:۲۸
میا***

با آنکه ذاتا از من انتظار نمی رود که ظالمی که به من ظلم روا داشته را مظلومِ ظلمِ خودم کنم، اما بعد از کم شدن تعرفه [پرستاری] همکاری که مکاتبات اعتراضی به تعرفه این حقیر داشت بعد از قریب به شش آمد و شد ماه ها یک آخیش به صورت پوزخند زدم. به هر حال یا دارم مار هایی که به خوردم دادن را افعی میزایم یا بلاخره نان بریده شدن به جواب نان بریدن تلفات خوبی برای آدم هاست. 

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۰۳ ، ۱۴:۲۷
میا***

پرستار از دید پزشک:

بیزینس وومنِ دانشگاه دیده

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۳ ، ۲۱:۳۴
میا***

احداث بیمارستان هزار تخت خوابی طب اسلامی و بهره برداری از شیوه درمانی جدید حمد شفا نایف به جهت گام بنیادین در تحقق اسلامیزاسیون نظام درمان و سلامت کشور مزید امتنان است.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۲۵ شهریور ۰۳ ، ۱۹:۵۴
میا***