نِرسِ نارِس

ای کسانی که وارد می شوید؛ دست از هر امیدی بشویید.

بدون توضیح....

آخرین مطالب

نِرسِ نارِس

ای کسانی که وارد می شوید؛ دست از هر امیدی بشویید.





و تمام تو آتشی بود و نخ به نخ من سیگاری که هیچ وقت کام نگرفتی... 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۲۲
میا***

به سِر آفِ بیست و پنجم، بیست و ششم ماهِ بعد همه چونان به هم می تازند که سپاه شمر به نوه پیمبر. ارباً ارباً! 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۰۳ ، ۱۴:۲۷
میا***

 زیست معمولی یک زیستای معمولی میتواند برای یک زیستای معمولی زیست معمولیِ معمولی ای باشد. زندگی خیلی معمولی است. ادم یک سرآغاز معمولی در حد سکس و یک سرانجام معمولی تر در حد مرگ دارد. معمولی تر از آن این که در این بین هیچ چیز ورای معمولی وجود ندارد. حالا هی اینور و آنور غیر را بچسبانند تنگ معمولی، معمولی آدم که غیر معمول نمیشود حاشا و کلا! آدم صرفا تکدی گرِ غیر میشود. میایی به عشق معمولیت یک غیر با چسب ماتیکی میچسبانی، چسب یک دو سه ی غیر را برمیداری پیسِ خودِ معمولیت میکنی، روی داشته و نداشته ات با چسب نواری یک غیر میچسبانی که آخرش گفته باشی زندگی معمولیت را غیر معمولی زندگی کردی. تصور «غیر» افیون است. آدم باید کلاهش را سفت بچسبد که معتاد غیر معمولی شدن، زندگی معمولیش را غیر معمول نکند. 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۳ ، ۲۰:۳۴
میا***

میتوانم بگویم رنجور احوالم، یعنی مستند زندگی مریم میرزاخانی را دیدم و فهمیدم من مریم میرزاخانی نیستم. اینکه قرار نیست مستند زندگی گوهربارم ساخته شود علنا یک غفلت عاطفی است بدتر اینکه پتانسیل بالفعل من با تکه پارگی متعدد برای مریم میرزاخانی شدن از پتانسیل بالقوه خود مریم میرزاخانی بی مزد و منت به عدد و رقم نه تنها بالاتر نبوده بلکه صدی به یقین که  پایین تر است. آدم بخواهد تاثیری که بر جهان، با جهان و به جهان در جهان میگذارد را مقایسه کند؛ یک نفر باد میشود و یک موج در آب ایجاد میکند،یک نفر هم خودش را در آب غرق میکند که حداقل یک شبه موج ایجاد کرده باشد، یکی حتی یک سنگ پرت آب میکند که یک کاری کرده باشد و یک منی هم مثل حشرات حتی نمی تواند به کشش سطحی غلبه کند. 

 

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۲ ۰۹ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۴۷
میا***

اولین بار نمیدانم چه کسی پشت تریبون قرار گرفت و با گفتن جمله  «باشد که بِلی خانوم ها فِلتِر و بوتی آن ها فتِرتر »  « مصنوعیت، نامحدودیت»  «سینه های بیشتر، زندگی بهتر» زنان را بوکسل نیسان آبی کرد. این شد که رمه هایی ست که روانه دستگاه های ذبح میشود، و نظام سرمایه داری دم دستگاه ایستاده و به جهت ذبح اسلامی بسم اله بسم اله کنان جیب هایش را پر میکند.
آخر کدام مردی را دیدی دم و دستگاهش را برای تو پروتز کند؟
نعوذ بالله مشکل نعوظش را  حل کند؟
چین و چروک هایش را با سوزن اتو کند؟ 
جوش هایش را بتونه بکشد لپ هایش رو سفیداب کند؟ 
مغلطه هم نکن که من خودم سفسطه بازِ همین کلیشه های دگماتیسم مآبانه ام که " برای دل خودم میکنم" 
به هر حال آدم خودش را زرورق پیچیده در زورقِ هیچ بنی بشری نمی اندازد حتی با اینکه زرورق را با زور دورت پیچانده باشند و به زورق میخت کرده باشند. 

 

۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۰۳ ، ۲۳:۱۳
میا***

متاسفانه هیچ وقت از سقوط هیچ بنی بشری خوشحال نشدم ولو اینکه در میلِ صعود، زیر پایی برایم گرفته و یک اردنگی پرتِ من کرده باشد. 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۳۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۴۹
میا***

به تمام پیروان مکتبم که الف دو زبر أنُ و دو زیر إنُ و دو پیش اُن را نزد من از بر کرده اند؛ جامه ها بدرید و نعره ها بکشید که حجت بر شما تمام شد که این توده ی در عنق من سرطان نبود و نشد. أن، إن، ٱن

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۳۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۴:۵۷
میا***

آدم میتواند یک مرغک خرد ز آشیانه باشد که پرواز کن و پریدن آموز یا مرغکِ خشتک شلوار. 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۲۲
میا***

این از آن دست کارهاست که لیبلش قواره تن من نیست. یعنی اگر احتمال سرطان پروستات گرفتنم را جمعِ حمل بر خودستاییم هم بکنم کمتر از یک پی پی إم مصداق تایید داشت. به هر حال جدیدا ژست متفکرانه گرفتم که عاشقِ بی معشوق را خویشْ معشوقی لازم است اصلا چه کسی به خویشتنِ خویش معشوقْ سزاوارتر به عاشق؟ عاشق به معشوقِ غیر از خویش چه عاشق؟ معشوق به غیر از خویش حاجت به کدام عاشق؟ 
به تلخیص که خودم را دوست دارم. این دسته دار ترین لطف و سرخ ترین محبتی است که نثار خودم کردم. یک پوستر از خودم چسباندم به دیوار عکس برگردان، صبح به صبح یک فنجان چای با یک تکه بوسه مهمان خودم میکنم. کله فرفری ام را روی اسکناس هایی که به قیمت کتانْ پارگی و جوهر سابیدگی جمع کردم، چاپ کردم.  مجسمه آویخته به صلیبِ خودم را گذاشتم روی پیشخوان و از این دست کارهای دندانه دار. به تلخیص که خودم را دوست دارم و این از آن دسته کارهاست که لیبلش قواره تن من نیست. 

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۵:۴۰
میا***

« داشتم غرق میشدم» ، 

مختصات، عمق و بسامد رنج و اندوه را موجِ سه کلمه میکند.

برای تمام مردمان دنیا بطری به موج انداختم و داشتم غرق میشدم. 

روی زانوهایم تمام اقیانوس ها را شنا کردم و داشتم غرق میشدم. 

در جزیره وامانده تنم تنها افتادم و داشتم غرق میشدم. 

پریانِ غم اندودِ دریایی شنا کنان و داشتم غرق میشدم.

 سرم به صخره خورد و داشتم غرق میشدم. 

دارم غرق میشوم و داشتم غرق میشدم.

دارم غرق میشوم و برای تمام مردمان دنیا بطری به موج انداختم.

دارم غرق میشوم و روی زانوهایم تمام اقیانوس ها را شنا کردم.

دارم غرق میشوم و در جزیره وامانده تنم تنها افتادم.

دارم غرق میشوم و پریانِ غم اندودِ دریایی شنا کنان.

دارم غرق میشوم و سرم به صخره خورد.

دارم غرق میشوم و داشتم غرق میشدم.

 «دارم غرق میشوم» ،

مختصات، عمق و بسامد رنج و اندوه را موجِ سه کلمه میکند. 

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۲:۴۱
میا***