آموزش جنسی پارت دوم/بهداشت قاعدگی
آموزش شناخت بدن زنانه و بهداشت زنانگی باید یک واحد درسی میشد تحت عنوان «اندیشه ها و وصایای حوا»
یا بهتر «دانش خانواده و جنسیت». آن وقت زحمت آموزش گردن همکلاسی چس کلاسِ ابتدایی نمی افتاد.
اصلا از تصور اینکه یه روز عادی با مقنعه کج و کوله به قامتِ یک فنچ، یواشکی آموزش دیدم که زن های پارک یک جور اسهال خونی میشوند که مخصوص آدم بد هاست، قلبم تیر میکشد.از همین جا سارا خاک برسر خودت و مادرت با این چرندیات پر شده در مغز تو که به مغز من سرریز شد و یک دنیا گُل بر سر مادر خودم با عشق و یک مدرسه پسرانه فاک به تمام کادر مدرسه که برای حاضر شدن در صف نماز از زیر گیوتین غسلمان میدادند اما طبیعت بدن ما را نمیپذیرفتند.
گردن گرفتن پریود در مدرسه از دست دادن امتیاز مرحله پاکی و طهارت بود. خود من با دیدن اولین قطره خون روی لباس زیرم دعا کردم حاصل پارگی درجه سوم مقعدم باشد تا اسهال خونیِ زنان بدکار. این بود که هیچ لکه قرمزی، خون نبود و صرفا شوخی دستی های خودکار قرمزیِ پشتِ یونیفرمی بود یا آب انار های پاچیده شده به نیمکت.
مسئله پد بهداشتی که فقط در لیگ برتر بازی میشد، یعنی اندازه الماس، قیراطی میلیون دلار پنبه و پودر جاذب سِنت قیمت داشت، اکثرا یا نمیدانستند چیست یا اصلا تنگ بودند و تا به حال پریود نشده بودند در نهایت لیگ برتری ها هم برای خودشان لازم داشتند، پس تو می ماندی و حوضت که نفت در میامد.
حالا اگر سکویی برای استخراج نفت نداشتی که تا گردن در نفت خودت شنا میکردی. بدترین قسمتش این بود که طبق معاهدات بین المللی فاش کردن مفاد قرار داد نفی کامل اصل امانت داری بود! هیچ کس راجع به بگایی روانی که تجربه میکنی صحبت نکرد، صرفا معلم های دینی و قرآن با تمام وجود از مواضع آیات قرآن در برابر انگشتان شیطانی و چندش آلود تو دفاع میکردند. یا دقیق بخاطر دارم از حریم حرم امام هشتم از ورود نجس تو، «که خب هیچ کس اشاره نمیکرد که خود امام حاصل یک پریود شکست خورده در نبرد با اسپرم نو ورود بوده است»
هیچ کس از تجربه ناخوشایند درد برای ما نگفت، اما تجویز چایی نبات در دستور کار بود که حداقل دست وامانده ات را به کمر وامانده ترت نگیری.
هیچ کس به ما یاد نداد طبیعتمان را با احترام بپذیریم، بپذیریم که برای زایش آماده می شویم، هیچ کس به ما یاد نداد طبیعتمان را دوست داشته باشیم. هیچ زنی به هیچ زنی زنانگی یاد نداد بااینکه هر زنی به سهم خودش میتوانست شکننده ی این چرخه نفرت باشد.
تصمیم گرفتم منم راجب تجربه خودم یه پست منتشر کنم توی وبلاگم
و فقط میشه گفت جای تاسف داره که هنوز که هنوزه خیلی از خانواده ها حتی صحبت کردن با فرزندشون در این باره رو خجالت اور میدونن