بیخیال!
یعنی میخواید بگید تاحالا به این فکر نکردید که چجوری خیر مطلق میتونه شر مطلقو خلق کنه؟
اگر به راستی خدا در همه چیز هست. به هنگام بدی کردن هم باید او را متصور بود. پس هر چقدر بیشتر بدی کنی خدایی تری :)
مادربزرگم وقتی می خواست ثابت کنه که طرف هیچ چیز حالیش نیست و دوراز جانتان خر به دنیا آمده و گاو از دنیا می ره، از لفظ « نمی دونه چند چیز از ماتحت حلاله» استفاده می کرد و میگفت:« مادر روزی خواستی ازدواج کنی با کسی ازدواج کن که بدونه چند چیز از ماتحت حلاله»، ولی هیچ وقت نگفت چه زمانی باید ازش بپرسم.
روز اول خواستگاری وقتی تازه خودشو معرفی کرده با ژست یه برگه از جیبم در بیارم و به عنوان سوال اول بپرسم آقای فلان می دونی چند چیز ؟ یا مثلا وقتی رفتیم آزمایش بدیم، وقتی داره ظرف نمونه آزمایششو کنار بقیه ظرفا میچپونه با خنده برگردم بگم راستی میدونی چند چیز؟ یا وسطِ زوجت موکلتی خانم میا؛ با حالتی از تشویش و استرس بپرسم راستی نگفتی میدونی چند چیز؟ یا بعد از اولین بوسه با چشمای خمار بپرسم؛ تاحالا فکر کردی چند چیز؟
هیچ وقت هم نگفت اگر طرف ندونست چیکار کنم. مثلا برگه رو بچپونم تو دهنش تا خفه بشه؟ یا ظرف های ادرارو رو سرش خالی کنم؟ یا لگد بزنم به آنچه نه بدترش؟ یا تف کنم توی صورتش ولی گمونم باید فرار کنم. هرجا فهمیدم طرف نمی دونه چند چیز از ماتحت حلاله فرار می کنم. این نصیحت من به همه ست، جنگ با آدمی که نمی دونه چند چیز حلاله مثل این می مونه که استفراغتو بخوری.